شهر ارواح

اگر با دیگرانش بود میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی

شهر ارواح

اگر با دیگرانش بود میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی

دل را به نام عشق خود کردی

کنار سایه ها آرام می گیری

صدایت ساز لادن هاست

نگاه آبیت بر قاب قلبم می نویسد عشق

و من حیران به دنبال وجود تو

صدایم کردی و رفتی

و من در انتظار تو

چه شبها را سحر کردم

تو آن روز از کنار پنجره با مهربانی

غنچه ای دادی

تبسم کردی و دل را به نام عشق خود کردی

تو رمز خنده لبهای من هستی

تو می آیی و با خود یک سبد لبخند می آری

و من در جشن چشم تو

صداقت هدیه می آرم

بده دستت به دست من

جلو تاریک و طوفانی است

ولی با شمع چشم تو

نگاه جاده نورانی است

نظرات 5 + ارسال نظر
پسر نیمه شب شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 22:29 http://midnightboy.blogsky.com

سلام
زیبا و پر احساس نوشتی
موفق باشی

بهنام شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 22:38 http://www.behnam134m.blogsky.com/

عالی بود خسته نباشی

روزبه شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 22:47 http://black2.blogsky.com

سلام....
جالب بود
وبلاگ خوبی دارید
موفق باشید

اسماعیل کریمیان سه‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 12:32 http://perspolisnews.blogsky.com/

سلام
وبلاگت عالیه
پیش ما هم بیا
پیغام یادت نره
خواستی تبادل لینک کنی من حاضرم
به امیددیدار دوباره

مهدی سه‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 12:43 http://www.mmp.blogfa.com

هر دیو لاخ را از پیش راه خلق نمی شد کنار زد ...?

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد