شهر ارواح

اگر با دیگرانش بود میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی

شهر ارواح

اگر با دیگرانش بود میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی

انتظار

 

 

جمعه ها با عشق خلوت می کنم

از تو از آینده صحبت می کنم

زیر سقف یک خیال نقره ای

چشم هایت را زیارت می کنم

بر ضریح ابروانت بوسه ای

می گذارم عرض حاجت می کنم

با نگاهم آیه های عشق را

خیس و بارانی تلاوت می کنم

می نشینم روی بال اشتیاق

حس خوبم را سخاوت می کنم

با زبان بی زبانی جان من

با تو بودن را ضمانت می کنم

می نویسم روی متن انتظار

من به تاخیر تو عادت می کنم

چند فصلی گر چه تنها مانده ام

باز هم اما سماجت می کنم

می شوم تنها صبور جمعه ها

بیش از این ها استقامت می کنم

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
رز سفید دوشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 12:36 http://www.ghoroobesiahpoosh.blogsky.com

سلامممم...ممنون که سر میزنی...و ممنون بخاطر این مدت... فعلا...در پناه حق...یا علی...

اطهر دوشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 18:58 http://brightfire.blogsky.com

خدایا در زندگی هر گز از یاد نمی برم
گرچه والدینم موهبت تولد در این دنیا را به من عطا کردند.
اما تو هستی که موهبت زندگی جاودانه را به من می بخشی!
خدایا !اگر با من باشی
چه کسی می تواند علیه من باشد؟


خیلی زیبا بود
ای کاش همه آدم ها یه دوست خیلی خوب و همیشگی داشتن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد