شهر ارواح

اگر با دیگرانش بود میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی

شهر ارواح

اگر با دیگرانش بود میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی

عشق

 

چراغ روی تو را شمع گشت پروانه

مرا ز حال تو با حال خویش پروا نه

خرد که قید مجانین عشق می فرمود

به بوی سنبل زلف تو گشت دیوانه

به بوی زلف تو گر جان به باد رفت چه شد

هزار جان گرامی فدای جانانه

من رمیدم ز غیرت ز پا فتادم دوش

نگار خویش چو دیدم به دست بیگانه

چه نقشه ها که بر انگیختم و سود نداشت

فسون ما بر او گشته است افسانه

بر آتش رخ زیبای او به جای سپند

به غیر خال سیاهش که دید به دانه

به مژده جان به صبا داد شمع در نفسی

ز شمع روی تو اش چون رسید پروانه

مرا به دور لب دوست هست پیمانی

که بر زبان نبرم جز حدیث پیمانه

حدیث مدرسه و خانقه مگوی که باز

فتاد در سر حافظ هوای میخانه

 

نظرات 2 + ارسال نظر
Rose Lover پنج‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 23:26 http://smileofgod.blogfa.com

سلام ..
من می میرم واسه شعرای حافظ..
دمت گرم
سر بزن..

؟؟؟؟؟ جمعه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 14:37

نمیدانم چرا هرکی اسمش رو گذاشتن حسین عقلشو ازش گرفتن اینم وبلاگه تو داری؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد