شهر ارواح

اگر با دیگرانش بود میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی

شهر ارواح

اگر با دیگرانش بود میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی

داستان ارواح- قسمت یازدهم- یک ضربه

قسمت یازدهم

یک ضربه

همان طور که به راه خویش می رفتیم، صدای وحشتناکی، توجه مرا به خود جلب کرد. به سمت چپ بیابان نگاه کردم، آنچه دیدم باعث شد که وحشتزده خود را از دوش نیک به زمین اندازم و بی اختیار خود را پشت او مخفی کنم.

دو شخص با قیافه هایی بزرگ و سیاه که از دهان و بینی شان، آتش و دود شعله ور بود و موهایشان بر زمین کشیده می شد، در حالی که در دست هر کدام یک گرز آهنی تفتیده به چشم می خورد، در حرکت بودند. (بحارالانوار/ ج6 ب7و8 و ج5 ص143)

با نگرانی به نیک گفتم: اینها کیستند، نکند به سمت ما می آیند؟! نیک لبخند زنان گفت: نترس. اینها نکیر و منکرند، می روند از کافری که تازه از دنیا آمده، بپرسند آنچه از تو پرسیدند. گفتم: اینها وحشتناک ترند. گفت: زیرا با کافر سروکار دارند.

فاصله ای نشد که صدای فرود آمدن چیزی، زمین زیر پاهایم را به شدت لرزاند، وقتی از نیک علت را جویا شدم، گفت: ضربه آتشی بود که بر آن کافر فرود آمد. (بحارالانوار/ ج6 ب7)

از این به بعد نیز این گونه صداها که زمین را به لرزه می آورد بسیار خواهی شنید.

ادامه دارد...

نظرات 1 + ارسال نظر
همون پسر بده یکشنبه 21 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 22:29

سلا خدمت دوست عزیز
ممنون وخشحالم که تحمل انتقاد رو داری
راستش من نوشته هاتون رو نمیخونم چون حالشو ندارم ولی از یکمشو که خوندم دیدم خیلی هم بد نیست و اگر نظم داشته باشه و سر یک هفته یک نوشته تازه بدی بیرون کارت خوبه.
راستی یه موسیقی بزار که به نوشته هات بخوره اگه نداری میتونم کمکت کنم.
با تشکر

سلام به همون آقا پسر گل
خواهش می کنم که تحملت کردم!!!
راستش من میگم که اگه الان حالش را نداری بی خی خی... ولی بعدا یه سری به هیستوری برنامه اینترنت اکسپلوررت بزن شاید یه کمی از نوشته هام را خوندی. آخه من فقط واس این می نویسم که شما دوستان عزیز بخونید. بعدشم بگم که من تمام سعیم را می کنم که هر هفته یه نوشته جدید بزارم. شایدم زودتر از یه هفته!!!
راستی اگه موسیقی باحال داری واسم لینکشو بزار ممنون می شم.
خیلی باحالی. خوشحال می شم بازم در خدمتت باشم. حق نگهدارت.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد