داستان ارواح- قسمت چهلم- هدایای زندگان

قسمت چهلم

هدایای زندگان

     مدت ها بود که به زندگی باصفا و شادی بخش خود در وادی السلام ادامه می دادم و هرازگاهی از هدایای بازمانگان و مومنین و دوستانم بهرمند می شدم.

     هدایای آنها که همان دعا و استغفارشان بود مرا همچون غریقی که نجات یافته باشد خوشحال می نمود. (محجة البیضاء/ ج8)

     خیری که از باقیات صالحاتم حاصل می شد مرتب به من می رسید و مرا بیش از پیش شاد می نمود. (سوره مریم/ آیه76)

     هر کسی به مزارم حاضر می شد با او انس می گرفتم و از حضورش خوشحال می شدم. (محجة البیضاء/ ج8) حتی یک فاتحه آنها برای من از تمام دنیا خوشحال کننده تر بود ولی می دانم که زندگان این حقیقت را درک نمی کنند.

ادامه دارد ...