لطائف الطوائف فخر الدین علی صفی

 

گوشه ای از لطائف الطوائف فخر الدین علی صفی

 

منصور خلیفه، به عربی گفت: « چرا شکر حق بجای نمی آوری؟ چون با ورود من طاعون از میان شما دفع شد.»

عرب گفت: « شکر حق بجای آورم. ولی ربطی به شما ندارد! چون حق تعالی از آن عادل تر است که دو بلای هم زمان بر ما فرود آورد.»

 

سمجی بی ادبی می کرد. عزیزی او را ملامت کرد. سمج گفت:« چه کنم؟ آب و گل مرا چنین سرشته اند.»

جواب گفت:« آب وگل تو را نیکو سرشته اند اما لگد کم خورده است.»

 

مردی، بزرگ بینی، زنی را خواستگاری کرد و می گفت: من مردی ام متحمل و پرتوان.

زن گفت: راست گویی. اگر متحمل و پرتوان نبودی، این بینی را چهل سال نمی کشیدی.

 

روزی وزیر خلیفه، بهلول را گفت: دل خوش دار که خلیفه تو را بزرگ کرد و بر سر جمعی خران و گاوان حاکم گردانید.

بهلول گفت: پس مواظب خود باش و پیروی من کن که اینک به گفته خود رعیت منی.