داستان ارواح- قسمت سیزدهم- عذاب ابن ملجم

قسمت سیزدهم

عذاب ابن ملجم

پس از کمی راهپیمایی، پرنده بزرگی را دیدم که نزدیک زمین پرواز می کرد. نیک گفت: می خواهی یک صحنه عجیب را تماشا کنی؟ گفتم: البته. گفت: پس خوب به رفتار این پرنده بنگر.

پرنده نزدیک تخته سنگی نشست و از دهانش قسمتی از بدن شخصی را بیرون ریخت؛ سپس پرواز کرد و رفت و در اندک زمانی و برای مرتبه ای دیگر بازگشت و قسمت دیگری از بدن آن شخص را بر زمین ریخت. پس از چهار مرتبه شکل مردی پدید آمد که بسیار ناراحت و رنجور به نظر می رسید.

خواستم از نیک علت را جویا شوم که با اشاره از من خواست ساکت باشم و جریان را دنیال کنم.

پرنده این بار قسمتی از بدن آن مرد را بلعید و پرواز کرد و پس از بازگشت، قسمت دیگری از او را بلعید؛ تا چهار بار که دیگر اثری از آن مرد باقی نماند.

رو به نیک کردم و گفتم: خوب، حالا بگو معنی این کار چه بود و آن شخص که بود؟ نیک گفت: او شقی ترین فرد در میان انسانهاست. او ابن ملجم مرادی است، و تا قیامت نیز در این عذاب باقی خواهد بود. (براساس داستانی از کتاب معاد شهید دستغیب)

گفتم آن پرنده او را از کجا آورد و به کجا برد؟ گفت محل اصلی او وادی عذاب است. با تعجب پرسیدم: وادی عذاب کجاست؟ گفت: قسمتی از گذرگاه برهوت است که کافران، منافقان و ظالمان در آن عذاب می بینند که امیدوارم گذرمان به آن مسیر نیفتد. من هم در حالی که ترس در وجودم رخنه کرده بود، چنین آرزویی کردم.

ادامه دارد ...