شهر ارواح

اگر با دیگرانش بود میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی

شهر ارواح

اگر با دیگرانش بود میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی

استقامت پیامبر (ص)

با این همه آزارى که پیامبر (ص) از مردم مى دید مانند کوه در برابر آنها ایستاده بود و همه جا و همه وقت و در هر مکانى که چند تن را دور یکدیگر نشسته مى دید، درباره خدا و احکام اسلام و قرآن سخن مى گفت و با آیات الهى دلها را نرم و به سوى اسلام متمایل مى ساخت. مى گفت: (اللّه) خداوند یگانه و مالک این جهان و آن جهان است. تنها باید او را عبادت کرد و از او پروا داشت. همه قدرتها از خداست. ما و شما و همه، دوباره زنده مى شویم و در برابر کارهاى نیک خود پاداش خواهیم داشت و در برابر کارهاى زشت خود کیفر خواهیم دید. اى مردم از گناه، دروغ، تهمت و دشنام بپرهیزید.

قریش آن چنان تحت تاثیر آیات قرآنى قرار گرفته بودند که ناچار، براى قضاوت از (ولید) که داور آنها در مشکلات زندگى و یاور آنها در دشواریها بود، کمک خواستند. ولید، پس از استماع آیات قرآنى به آنها چنین گفت :

من از محمّد امروز سخنى شنیدم که از جنس کلام انس و جن نیست. شیرینى خاصى دارد و زیبایى مخصوصى، شاخسار آن پر میوه و ریشه هاى آن پر برکت است. سخنى است برجسته و هیچ سخنى از آن برجسته تر نیست.

مشرکان وقتى به حلاوت و جذابیت کلام خدا پى بردند و در برابر آن عاجز شدند، چاره کار خود را در این دیدند که به آن کلام آسمانى تهمت (سحر و جادو) بزنند، و براى اینکه به پیامبرى محمّد (ص) ایمان نیاورند بناى بهانه گیرى گذاشتند. مثلا از پیامبر مى خواستند تا خدا و فرشتگان را حاضر کند! از وى مى خواستند کاخى از طلا داشته باشد یا بوستانى پر آب و درخت! و نظایر این حرفها. محمّد (ص) در پاسخ آنها چنین فرمود: من رسولى بیش نیستم و بدون اذن خدا نمى توانم معجزه اى بیاورم .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد